اندیشة عقبنماندن از استانداردهای جهانی مدتی است که ایزو چند هزار را نشانة اصلی کیفیت کالای مصرفی ما کرده است.
تحت لیسانس فلان شرکت بودن به کالای ما اعتبار بخشیده و لوگوی استاندارد نشانة اطمینان شده است. اما ظاهراً هنوز زلزلهای رخ نداده تا اذهان در حوزة کالای فکری ما که خوراک علمی میلیونها جوان دانشگاهی در کلاس درس با آن تأمین میشود، دچار دغدغه شود!
«کتاب» حتی در حوزة آکادمیکاش معانی، استلزامات، کاربردها و بازخوردهای متفاوتی را به همراه دارد. نگرشهای فوق تخصصی شده و اتمیک امروز دیگر نمیتواند با مقولات به یک شیوه برخورد کند. از سوی دیگر شاخصهای «زمان» و «فرصت» اجازه نمیدهد نگاهی عام و جامع به مقولات تخصصی داشته باشیم.
«کتاب آکادمیک» هم از همان مقولاتی است که در دنیای امروز در معنای عام خود شامل طیف بسیار گستردهای از مفاهیم است. اگرچه مشخصة معنایی «یاد دادن و آموزش» در همة انواع آن مستتر است اما همین مشخصه در ظروف گوناگون تعابیر، جایگاهها، مفاهیم، چارچوبها، ارکان و سرانجام استانداردهای گوناگونی را اقتضا میکند.
کتاب آموزشی، کتاب علمی، کتاب خودآموز، کتاب تمرین و اینک «کتاب درسی» آن هم از نوع دانشگاهی آن. کتاب درسی یکی از ملزمترین مقولات به شاخصهای فوقالذکر است. تخصص، برنامه، زمان، فرصت و آموزش از اصلیترین تعیینکنندههای استاندارد کتاب درسی است که ساختار و محتوای آن را شکل میدهد.
دانشجو به دنبال تخصص در محور زمانی محدود به دنبال گزیدهترین منابع آموزشی است که از قضا در ارتباط منطقی با مواد آموزشیِ پیش و پس از آن یعنی در فرصتی خاص عرضه میشود. استاد نیز با همین شاخصها درصدد دریافت بهترین پاسخها از فرصتهای موجود است. همة اینها واقعیتی را ترسیم میکند که اگر چه بدیهی است اما به نظر مغفول واقع شده است.
مگر نه این است که اهداف تعیین شده برای هر کالا، کیفیت آن را مشخص میکند و کیفیت مشخصههایی دارد و این مشخصهها ضوابطی؟ مگر نه این است که استاندارد هر کالا نشاندهندة میزان تطابق کالا با مطلوبترین حالت ممکن همان نوع است؟
در این میانه مایة تعجب اینجاست که هر کالای مصرفی مادی که اثری هر چند کوتاه مدت دارد موظف به طی کردن مراحل نظارت و ارزیابی است تا با ویژگیها و ساختار مناسب به مرحلة تولید و سپس مصرف برسد اما کتاب درسی به عنوان کالای مصرفی غیرمادی با اثر طولانی مدت- در دیدگاه برخی- بینیاز از نظارت، ارزیابی و در نهایت استاندارد شدن در شکل و محتواست و اصولاً هر آنچه به عنوان جزوه، دستنویس، یادداشت و handout میتواند در کلاس عرضه شود.
عدهای دیگر در همین جناح معتقدند هر کالای وارداتی بدون کنترل محتوایی و سنجش ارتباط آن با مبانی برنامة آموزشی داخلی میتواند مورد مصرف واقع شود، و شاید همین عده هیچ اعتقادی به شاخصهای زمان، فرصت، تخصص و منطق برنامة آموزشی ندارند و هر آنچه «کتاب» باشد میتواند در حکم مواد آموزشی به خورد مصرفکننده داده شود.
در هر حال اعتقاد به ضرورت کتاب درسی معیار از اعتقاد به این حقیقت نمیکاهد که کتاب درسی در مقطع دانشگاه چیزی جز شِمایی از آنچه باید آموخته شود نیست، شِمایی کلی که در کنار منابع تکمیلی ذخیرة علمی جویندگان دانش را در مقطعی خاص تأمین میکند.
کتاب درسی استاندارد شرط لازمی است که همچون ابزاری در دست جامعة دانشگاهی اعم از استاد، دانشجو و برنامهریزان آموزشی برای مدیریت زمان، فرصتها و محتوا قرار میگیرد و به همان میزان که وجود استاندارد آن پیش برنده و توفیقدهنده است فقدان و یا وجود غیراستاندارد آن بازدارنده و ناکامیآور است.
آنچه به زعم برخی کتاب درسی را در مقطع پس از آموزش و پرورش از حیّز انتفاع ساقط میکند، محدود شدن ذهن خلاّق دانشجو در تلاش برای کشف نادانستهها از دل جدیدترین یافتههای علمی است.
در این تلاش هر آنچه هست زیر و رو میشود، ورق میخورد و بالا و پایین میشود تا از میان اقیانوس اطلاعات به چیزی دست یابد که هنوز در درک و توصیف هستة اولیة آن نیز ناتوان است. اصولاً آنچه پیروان این نگرش را ظاهراً به بیراهه میبرد این تصور است که کتاب درسی میآید تا اندیشهها را محدود کند، افکار را بایستاند و شتاب تحرک را کُند و راکد گرداند.
اما واقعیت این است که در غیاب کتاب درسی استاندارد خط سیرآموزش گم میشود، جریان اصلی (mainstream) نظریات علمی درک نمیگردد و دانشجو در لابهلای دادههای درونی نشده و پراکنده و یا یک سویه حیران میشود.
کتاب درسی ادعای مبتنی بودن بر تحقیقات اصیل نوع اول را ندارد؛ بلکه حاصل آن دسته از تحقیقات را گزینش میکند که از دل پژوهشها- در این مرحله از علوم، تا حدی- سرفراز بیرون آمدهاند.
به هر رو همایشهایی از نوع همایش بینالمللی کتاب درسی دانشگاهی (سمت، 28-27 دیماه)، بهانهای است برای به چالش کشیدن این اندیشهها، همایشهایی از این دست روزنة امیدی است برای اندیشههایی که کتاب درسی دانشگاهی را به عنوان اصلیترین منبع تغذیه علمی که همچون نقشهای در دست بَلَدِ راه، نابلدان را به گدار قلة علم و دانایی میرساند، نیازمند استاندارد شدن میداند و از سوی دیگر مایة تعجبی است برای همانهایی که خود را بینیاز از نقشهای مدون گاه به پیش و گاه به پس طی طریق میکنند.